دختر قشنگم چند تا مطلب جا مونده بود که امروز فرصت کردم بیام و برات آپ کنم عزیزم آناهیتا جون مامان آرمیتا زحمت کشیدن و یه تولد خیلی قشنگ برای آرمیتا جون توی شهر بازی امید شرق گرفتن که تاریخش هم 1 شهریور ماه بود و شما رو هم لطف کردن دعوت کردن درست از روزی که بهت گفتم میریم تولد آرمیتا جون دیگه کچلم کردی و هی هر روز میگفتی پس کی میریم تولد آرمیتا تمام مشکل من نگهداری از نویان بود که خدارو شکر ساعتش طوری بود که بابا میتونست بیاد و نویان رو نگه داره و نها مشکل من این بود که بابا جون برای روز بعدش ساعت 9 صبح بلیطامون رو برای رفتن به مسافرت گرفته بودن یعنی وقتی خسته و کوفته از مهمونی میومدیم باید برای رفتن ب...