نیکا 118(تولد 3 سالگی)
میلاد تو شیرین ترین بهانه ایست که می توان با آن به رنجهای زندگی هم دل بست
و در میان این روزهای شتابزده عاشقانه تر زیست. میلادتو معراج دستهای من است
وقتی که عاشقانه تولدت را شکر می گویم
دوروزگی نیکا جان
از یه ماه قبل تولدت میخواستم برای امسالت یه تولد متفاوت بگیرم
1 سالگیت چون مشهد بودیم تولد کفشدوزکی با خونواده خودم برات گرفتم
2سالگیت چون نویان رو باردار بودم عزیزم زیاد نتونسستم کاری برات بکنم فقط چون تهران بودیم خونواده بابا داود و خاله سمیرا رو شام دعوت کردم
برای همین امسال گفتم بهت خوش بگذره چی بهتر از اینکه با دوستای خودت باشی
لباست رو که سفارش داده بودم خیالم راحت بود
وقت اتلیه هم گرفته بودم اما یهو یادم اومد امسال 15 تیر افتاده به ماه رمضان
برای همین باید یه هفته زودتر دست به کار میشدم یعنی 6 تیرماه
گفتم سالن توت فرنگی دنیای نور برات تولد بگیرم با دوست جونای وبلاگی
دقیقا 10 روز قبلش برای هماهنگی وقتی زنگ زدم دیدم میگن که سالن جمع شده
منو میگی اینقدر ناراحت شدم
چون کلی بهت قول داده بودم و خودمم دلم خیلی میخواست یه تولد متفاوت برات بگیرم
جایی رو میخواستم که سالن بازی باشه و به خونه هم نزدیک اما پیدا نشد
دیگه بیخیالش شدم و گفتم نهایتش امسال هم یه کیک میگیریم و تمام
روز سه شنبه عمه اینا اومده بودن خونه مامانی حرف تولد اومد وسط
یهو الناز دختر عمت گفتش که ماقبلا بچه بودیم همیشه میرفتیم پیتزا مادر اونجا هم سالن بازی
داره هم گریم
منو میگی چنان حول شدم که همونجا زنگ زدم به بابا داود که عصری میای بریم جا رو ببینیم
که بابا هم قبول کرد و سریع رفتیم پیتزا فروشی و دقیقا هون چیزی بود که دنبالش بودم
سالن بزرگ هم غذا خوری هم سالن بازی و مهمتر اینکه دستشویی برای شما فسقلی ها
غذاش رو هم همونجا تست کردیم خوب بود و برای جمعه 6 تیر از ساعت 4 تا 7 اونجا رو
رزو کردیم و برای سوپرایز بچه ها با خانم گریمور هم هماهنگ کردیم اینم جایزه بچه ها بود
از شب سه شنبه تا 4 شنبه به تمام دوستهای صمیمی وبلاگی پیغام دادم و تا 5 شنبه دوستانمون
به 25 نفر رسیدن
روز 5 شنبه هم از ساعت 12.5 رفتیم آتلیه تا 4 که برگشتیم هلاک شدیم از گرما
شانس ما همون روز کولر ماشین خراب شده بود و بابا هم هیچ وقت تا جایی که خودش ماشین
داشته باشه با آزانس جایی نمیره
نیکا توی آتلیه خیلی ما رو اذیت کرد
با خانم عکاس لج کرده بود نمیخندید و همش مسخره بازی میکرد بر عکس نویان با خنده هاش
فیگور عکسهاش خوشگل شده بود
همونجا با خانم عکاس هم هماهنگ کردم که بیاد تولد و اونم قبول کرد
خدارو شکر لباست هم خیلی خوش دوخت و خوشگل شده بود
روز 5 شنبه برای اینکه میخواستیم بریم آتلیه بردمت آرایشگاه و برای اولین بار موهاتو بافتیم
خیلی خوشگل شدی اما شبش دیگه بی طاقت بودی برای همین برای تولدت نشد بمونه و بازش
کردم
روز جمعه هم عروس خانم ساعت 3 حاضر شد و همراه دختر عمه ها رفتیم سالن
ما که رسیدیم هنوز ازت هیچ عکسی نگرفته بودم که پریدی تو استخر توپ
منم که دست تنها بودم هم باید پذیرایی میکردم هم عکس میگرفتم نشد چیز دلخواهی بگیرم واسه
همین عکس خوبی ندارم و باید برم از خانم عکاس فایلتو بگیرم
مهمونها یکی یکی اومدن و خدارو شکر مهمونی به خوبی برگزار شد و به همه نینی ها خوش
گذشت و از همه مهمتر اینکه به تو خیلی خوش گذشت و همین برای منو بابا کافیه
خیلی دوست داشتم نویان هم تو تولد باشه اما چون هوا خیلی گرم بود گذاشتمش پیش مامانی و
فقط آخر تولد پسرم رسید
دخترم اینجا تو آرایشگاه مثل خانوما نشسته
کارت دعوت مهمونها
خوراکی های نینی جونی ها
نینی ها در استخر توپ
اصلا نمیذاشتی ازت عکس بگیرم خیلی حرصم دادی
نینی ها بعد از اینکه حسابی تو سالن بازی کردن تشریف آوردن پذیرایی بشن تا دوباره برن بازی کنن و عرق از سر و صورت نیکا میریخت بیرون
قربونت برم که اینقدر تشنه و گرسنه بودی عروس خانم
کیک تولد امسالت اون چیزی نشد که میخواستم اما از اونجا که عاشق استخر و آب بازی هستی
اینو سفارش دادم
اینجا هم همه به ضرب اینکه بمب شادی رو میخوایم بترکونیم نشستین والا بند نمیشدین
وروجکا
از راست به چپ
الناز. بنیتا.باران.ساناز.کیانا.نیکا.هستی.گیسو.آرمیتا.آوا.رومینا و متین تنها پسر تولد که نصفش نیست و باران کوچولو که نینی بود
همه منتطر روشن شدن فشفشه هستین
کیک توسط مامی سمانه و نیکای خوشگلم در سن سه سالگیت بریده شد الهی 120 ساله بشی گل مامان
قربون اون ذوق کردنت برم عزیزم
شام تولد هم برای بچه ها ناگت ستاره همراه سیب زمینی سرخ کرده و برای مامانهای گل هم
چیز برگر همراه سالاد کلم سرو شد
شام نینی ها
شام مامانها
قربونت برم که عاشق ناگت هستی و منو تولد رو هم خودت انتخاب کردی
جایزه و سوپرایز بچه ها هم گریم صورت بود این دومین باری بود که صورتت گریم میشد
اما بدون هماهنگی با من رفتی و خودت رو این شکلی کردی چقدر تو خونه بهت گفته بودم خودتو فرشته بکن
دست همگی درد نکنه بابت کادوهای قشنگشون
قربونت برم که دیگه طاقت نداری و داری از کنارش باز میکنیشون
باران کوچکترین نینی تولد
نیکا همراه دختر عمه ها
نیکا و هستی دختر یکی از اقوام
متاسفانه با کیانا دختر خاله سمیرا نشد ازت عکس تکی بندازمشب
وقتی برگشتیم خونه بردمت حمام بس که عرق کرده بودی توی حمام با یه لحنی بهم گفتی مامان ممنونم که برام تولد گرفتی خیلی زحمت کشیدی برام بادکنک و شرشره خریدی و این یکی که دیگه بیشتر اشکمو در آورد که کلی بوسم کردی
دختر قشنگم همینکه بیریا اینطور ازم تشکر کردی خیلی برام با ارزش بود دیگه خانم شدی و همه چیز رو میفهمی
تمام اینها در برابر یه خنده تو و داداشت ناقابل گل مامان
از روزی که صدایت در وجودم طنین انداز شد، شتاب تپیدن قلبم رو به فزونی یافت
امروز ثانیه ها نام تو را فریاد می زنند و من در اوج عشق، خود را در پستوی زمان تنها حس نمیکنم.
تولدت مبارك