ثمره عشقمون نیکا ثمره عشقمون نیکا ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره
ثمره عشقمون نویان ثمره عشقمون نویان ، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره
پیمان عشقمونپیمان عشقمون، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 21 روز سن داره

نیکا و نویان جوجه های نارنجی ما

نیکا 105

1392/12/3 16:28
نویسنده : مامان سمانه
748 بازدید
اشتراک گذاری

از هفته پیش که مهمونی رفتیم نویان صورتش شروع کرد به جوش زدن و خیلی گریه هاش زیاد شده بود

همه میگفتن گرمیش کرده منم لباسهاشو کم کردم و روزی یه قنداق خوری ترنجبین حتی بهش دادم اما اصلا فایده نکرد

کلافه شده بودیم

تا اینکه چند روز پیش که خونه عمه بودیم باز به گریه افتاد و شوهر عمه تا دیدیش گفت بابا این بچه یه دردی داره ببرینش دکتر

دیگه فرداش صبر نکردم و بردمش دکتر

حالا نیکا خانم هم گیر داده بود که پیش مامانی نمیرم منم دلم درد میکنه منم میام دکتر خلاصه بساطی داشتم

شانس منم همون روز بابا تا 8 شب بیرون کار داشت و دکتر تا 7 بیشتر نبود از یه طرف نویان گریه میکرد از یه طرف نیکا میگفت میام که میام

منم که نمیتونم اشک های دخملی رو ببینم طی یه اقدام خطرناک دوتاشون رو با هم بردم مطب

موقع پیاده شدن از آژانس هم راننده بیچاره که دید من نمیتونم دوتاتون رو بیارم نیکا رو تا در مطب بغل کرد

شانس اوردم که تا رفتم و رفتیم داخل و خدا رو شکر وقتی نویان رو وزن کرد وزنش شده بود 5 کیلو و دکتر خیلی راضی بود و گفت احتمالا پیتزا یا ادویه تند خوردین و نینی هم حساسیت داشته که تمام تنش جوش زده

من میگم نیکا واسه خودش بزرگ شده بابا باورش نمیشه اونجا که رفتیم عین یه دختر بزرگ تمام حواست به این بود که وسایل داداش رو برداری تا اقای دکتر رو هم دیدی گفتی دلم درد میکنه

آقای دکتر هم بهت یه شکلات داد و گفت اینو بخور زود خوب میشی

موقع برگشتن هم که رفتیم داروهای نویان رو بگیریم ماشین گیر نمیومد و یهو یادم افتاد که دارو ها رو تو دارخانه جا گذاشتیم باز بدودو

 با دوتا فسقلی برگشتیم و به محض اینکه رفتیم تو با یه حالت خواستنی به اقاهه گفتی داروهامون جا مونده همه مرده بودن از خنده

خلاصه وقتی اومدیم خونه داروهای داداش رو که دادیم انگار آبی بود رو آتیش عزیزم از اون روز ارومه و خدا رو شکر دل درد هاش هم خوب شده

اینم نویان با جوش هاش که اذیتش میکرد

++

هفته پیش هم رفتیم برای شما خرید عیدتونرو کردیم و هر کار کردم برات شلوار بخرم راضی نشدی و گفتی دامن میخوام اخرش هم تو پیروز شدی و باز برات پیراهن خریدم

 برای 23 هم وقت آتلیه گرفتم که این بار اگه قسمت بشه 4 تایی بریم

اینم دخملی خندان من

++

جدیدا وقتی میخوای عکس بندازی ادا در میاری

++

چند وقتی به کارتهای رنگ هات علاقه مند شدی و همشون رو با کلمات انگلیسی بلدی و هر روز  هم با هم تمرین میکنیم

دیروز خودت گفتی بیا اینا برام رو کمد بچسبون

++

چند وقتی میشه که با آی پد که زیاد بازی میکنی چشمات آب میاد خیلی نگرانت شدم و اصلا پشیمون شدم که برات خریدم یه دو روزی هست که قایمش کردم و تو هم اصلا سراغشو نگرفتی با اینکه 2 ماه پیش برای چشمت چکاب شدی و سالم بودی اما بازم نگرانت شدم

تو 32 ماهگی هم وزنت 12 کیلو شده و به نظر خودم و قتی خوب غذا میخوری کافیه و نظر دکترت که میگه کمه برام مهم نیست

عاشق اهنگ 25 باند شدی و اسم تامین رو گذاشتی زن دیونه وروزی 10 بار تو خونه و ماشین و آی پد گوش میدی و حال ما دیگه از این بهم میخوره

عزیزای دلم خیلی خیلی دوستون دارم بوسسسسسسسسسسسسسسس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (8)

مرجان مامان آران و باران
3 اسفند 92 20:30
سلام عزیزمممم ببخشید نیومدم سر بزنم خودت میدونی واقعاااا سختهه خداییی خیلی مشکله 2تا فسقلیییی باهمم هزار ماشالااا چقدر خوشگلو نازه نویان جوننن عزیز دلمم فدای نیکا خانم مهربوننن الهی چقدر صورتش قرمز شده بوددد طفلی خداروشکر که خوب شده راستی شما تهرانپارسین عزیزم اره پارک شقایق بود منم ارانو مهد میفرستم البته تا 2بعداز ظهر خیلییی اونجارو دوست داره مهدش 188 غربیه اینی که شما نوستی کجاست؟
مامان سمانه
پاسخ
ma narmak hastim in mahd ham hamonjast
نيلوفر(مامان پرهام‌)
4 اسفند 92 12:34
واييييييييييي عزيزم ... قربونش صورتش نويان جونم مثل پرهام من شده اين چند روز كلي شكلات و شيرني خورد منم بردمش دكتر گفت گريمه شايد به چيزي حساسيت اشته منم نميدونم؟؟؟ ايشلا زود خوب ميشه
samane
5 اسفند 92 9:15
salam samane jon mashalahhh pesaretam mesle dokhtaret khoshgeleeee
ریحانه مامان نیایش
5 اسفند 92 11:39
قدم نورسیده مبارک سمانه جون ان شالله در کنار هم خوشبخت باشید
صفورا مامان آوا
10 اسفند 92 9:27
آخیییییییی عزییییییییزم چجووری صورت ریخته بیرون خدا رو شکر که خوب شد الههههههههی من فدااایه اون نیکا جوون بشم که دلش درد گرفته که بیا کمک شما وای خدا تصورشم سخته که چجووری تنهایی با این دو تا فسقلی رفتی دکتر
مامان سمانه
پاسخ
نمیدونی چقدر وحشتناک بود میخواستم وسط کوچه گریه کنم
خرید تقویم سال1393
15 اسفند 92 1:25
سلام سال نو مبارک اگه دوست دارید برای کوچولوهاتون تقویم سال 93 رو درست کنید حتما از وبلاگ ما دیدن کنید با خرید تقویم در فرمت png میتوانید تقویمی با عکس های فرزند دلبندتان داشته باشید. این فایل ها در اندازه پوستری هستند. http://t1393.blogsky.com
مامان گیسو جون
16 اسفند 92 22:46
سلام عزیز خوبی؟ ای جونممممممممم چه نانازه پسمل خوشگلمون هزار ماشاا... وای نیکا جونم هزار ماشاا... چه خانم شدی خوشگلم ببوسسسسسسسسسسسسسسشون دوستم
مامان سمانه
پاسخ
بهبه ببین کی اومده سلام خاله مونا معلومه کجایین مرسی که سر زدین بوس
زهره
15 خرداد 93 21:15
ای جان سلام خوبی عزیزم خیلی خدایی جالب بود ایول ای جونم اون نویان نازو ماچ کن جای من عزیزم قربونش برم خیلی خوب بود به من سر بزن عزیزم بوووووووووووووووس واسه یکا و نویان عزیزم فداتشم منتظرتم اینم ادرس اون یکی وبم www.eshghfardin.blogfa.comبای.
مامان سمانه
پاسخ
قربونت برم چشم لینکتون میکنم