نیکا 106
سلام سلام صد تا سلام
خیلی از این ناراحتم که مثل قبل نمیتونم بیام و برای نینی هام خاطراتشون رو آپ کنم
بیشتر از نیکا نویان ک.چولو تمام وقت متو گرفته و حتی با اینکه الان 18 اسفند میباشد من هنوز هیچ حرکتی برای خونه تکونی نکردم و کلی از این بابت ناراحتم
همه میگن ناراحت نباش شما که عید نیستین بیخیال بعد از عید شروع کن اما من احتمالا فردا کارگر بگیرم و خودمو خلاص کنم
کلا هفته پر مشغله ای داشتیم
هفته پیش طی یک اقدام کاملا بی برنامه نویان رو بردیم برای ختنه
بابا داود هم مرخصی گرفت و قرار شد شما پیش مامانی بمونی که باز موقع رفتن گریه هات شروع شد که الا و بلا منم میام من میخوام گوشم رو سوراخ کنم و از اونجا که 6 ماه که ما قسمت نیست گوش شما رو سوراخ کنیم بابا جون گفت بابا جون تو هم بیا بریم
همراه مامانی رفتیم درمانگاه
الهی بمیرم نویانم اینقدر معصومانه خوابیدی که اصلا دلم نمیومد ببرمت اگه برای خودت خوب نبود اصلا دوست نداشتم این کارو انجام بدم
نویان قبل از رفتن به درمانگاه
نیکا قبل از رفتن به درمانگاه
اون روز هوا خیلی خوب و بهاری بود و دم درب درمانگاه هم یه گل فروشی بود که خیلی خوشت اومد و منم ازت یه عکس خوشمل انداختم
عاشق این تخم مرغ ها شدی و بهت قول دادم که قبل عید بیایمو خرید سفره هفت سین بکنیم و شما هم قبول کردی خانمی
وقتی رفتیم پیش دکتر گفت اول از نویان یه آزمایش حساسیت بگیرین و بعد بیارینش برای ختنه
الهی فدات بشم تو خواب ازت خون گرفتن اینقدر گریه کردی
دلم کباب شد و قتی رفتی تو اتاق عملو کلا کارت 15 دقیقه بیشتر طول نکشید و به خاطر استامینیفونی که خورده بودی خدا رو شکر همش خواب بودی و تا شب گیج بودی و زیاد اذیت نشدی
از این طرف دنبال کار نیکا خانم بودیم که از ذوق سوراخ کردن گوشش خیلی خوشحال بود
حتی یه آقایی بهت گفت گوشتو سوراخ نکن که بهش گفتی ااااااااااااااااااااااا بذار سوراخ کنم اخه خوشگل میشم و اونم مرده بود از خنده
اینجا هم دخترکم کلی واسه خودش خوشحاله
اینجا داشتی میخندیدی عزیزم که یهو تا خانمو گوشو سوراخ کرد برق از سرت پرید تا 1 ساعت اینقدر اشک ریختی و همش میگفتی نمیخوامممممممممممممممممم گوشم سوراخ بشه
وای خدا وقتی اومدیم خونه تو از یه طرف جیغ میزدی نویان هم از یه طرف
خودم هم میخواستم گریه کنم
خدارو شکر تا یه ساعت دیگه خوب شدی و رفتی دامنتو پوشیدی و همش میگفتی منم مثل تلوزیون گوشواره دارم وشروع کردی به رقصیدن
ایجا هم داری به عروسک هات میگی که گشتو سوراخ کردی
ساعت 3 هم دیدم زنگ میزنن که وقتی در ورباز کردم دیدم ساناز از مدرسه اومده و اونم مثل تو گوشش رو سوراخ کرده و کلی از این ماجرا ذوق کردی و شب هم مامانی برای اینکه بیشتر بتونم به نویان برسم
شما رو برد خونه عمه
این هم نویانی بعد از عمل ختنه که واسه خودش شاده
خدا میدونه چقدر جات تو خونه خالی بود شب بابا همش میگفت برم بیارمش و هی به مامانی طنگ میزدیم اونم میگفت که سرش گرمه و اصلا یادتون نیست
خدا رو شکر نویان هم راحت خوابید و شما هم گوشت اصلا دیگه اذیت نکرد
فردا شب وقتی اومدی کلی بغل کردیم همدیگرو و همش میگفتی داداشم کجاست؟آخه من عاشقشم
در روز بعدش دیدم حال نداری و اسهال و استفراق شدی و بردمت دکتر که گفت ویروس
وای خدا دیگه خسته شدم 4 روز مریض شدی و هیچی نمیخوردی و شدی پوست و استخون دیشب اینقدر بالا اوردی که باز رفتیم دکتر و با امپولی که زد خدارو شکر از امروز به غذا اومذی
وای خدا یه روز که تبت به 40 رسید اینقدر گریه کردم که حال خودم و نمیفهمیدم
نمیدونستم به تو برسم یا به نویان
خدا رو شکر که امروز بهتری و شیطونیهات شروع شده
اینم عکس روزی که مریض شدی
خیلی هفته بدی بود
5 شنبه هم واکسن نویان بود و خیلی اذیتمون کرد و تا شب همش گریه کرد
خودم هم دارم داغون میشم اصلا توانایی این همه مشکل رو ندارم نمیدونم چیکار کنم
این نویانی تو درمانگاه
الهی مامان فدات بشه باز هم خواب بودی
وزن نویانی در 2 ماهگی:5.500
قد نویانی:57
دور سر :40
روز جمعه هم برای حال نیکا یکم بهتر بشه بردیمش پارک آب و آتش
هوا خیلی بهاری بود و کلی به دخملی خوش گذشت
اینجا هم چون مریض بودی همش آب میخواستی
تا این اسب ها رو دیدی دویدی پیششون و بلند گفتی مامان hors
قربونت برم که دیگه انگلیسیت فول شده
نزدیک اون پارک هم یه بوستان بود که با دخملی توش بازی کردیم
مامان خسته
3 ماهگی نویانم
اینجا هم محبت خواهر جون گل کرده
عزیزای من ایشالا همیشه سالم باشید و سایه بابایی داود همیشه رو سرمون باشه
4 شنبه هم اگه خدا بخواد میریم آتلیه سها
امسال برای عید میریم ولایت خود من دیگه بریدم میخوام یه چند وقتی برم پیش مامان شاید روحیم بهتر بشه