نیکا 108
دختر گل مامان امروز عیدی های شما البته با تاخیر رسید هم میز و صندلی جدیدت هم بسته آموزشی
صد افرینت
موقعی که میز و صندلیت رو آوردن خیلی ذوق کرده بودی و همش میگفتی مامان متشکرم
بسته آموزشیت هم بیشترش رو همراه انگلیسی هاش خودت بلد بودی و خیلی از این بابت بهت افتخار
میکنم عزیزم و فقط بسته مربوط به شغل ها و حشرات و اعداد برات غریبه بودن که منم به نوبت اونها
رو رو در کمدت چسبوندم تا کم کم ملکه ذهنت بشه عزیزم
از صبح که میز و صندلیت رسید همش تو اتاقت داری بازی میکنی و وقتی رومینا دخمل همسایه مون
اومد بهش گفتی بیا نقاشی کنیم
از نویان فسقلی بگم که این روزها خیلی بامزه و کنجکاو شده
همش میخواد بشینه و همه جا رو ببینه و کلی خنده رو تشریف داره
بیشتر اوقات خودش پستونکش رو در میاره و شروع میکنه به دست خوردن
عزیزم نیکا میدونم خودت هنوز خیلی بچه هستی
واقعیتش بعضی وقتها خیلی دلم برات میسوزه وقتی نویان میره خونه مامانی یه دختر آروم و حرف
گوش کن میشی و میفهمم که تمام لجبازیهات برای نویان عزیزم
ایشالا بزرگ میشین و برای هم دوست های خوبی میشین
نیکا در حال محبت به داداشی
اینجا هم به زور میگفتی داداش رو بزار رو بالش من
عشق مامان روز به روز کپل تر میشی
نیکا از ذوقش هی نقاشی میکرد
خیلی صندلیهات رو دوست داری و خودت اول که دیدیشون گفتی orange مال من yellow مال داداشم
اینم رومینا و نیکا
اینم عیدی دومت
عزیز مامان داره اندام ها رو به انگلیسی حفط میکنه
حالا بعد از 6 ماه یاد بلزت هم افتادی
امروز داداشی
رو گذاشتم تو کریرش تا بازی کنه یهو اومدی گفتی من میخوام تو کریر بخوابم منم بهت دادم اما خودت
نخوابیدی و عروسکت رو جای نویان گذاشتی مامان جونم میدونم حق داری اما گاهی اوقات حسودیهات
خیلی بدجوره طوریکه واقعا کلافه میشم وقتی که نویان داره گریه میکنه و شما هم آغوش منو با
اشکهات میخوای نمیدونم چیکار کنم
خدا مامانی رو خیر بده که حداقل 5 ساعتی تو روز نویان رو میبره
واقعا خدا بهمون کمک کنه گل دخمل مامان
نیکای من میدونم که به خاطر وجود نویان هر روز داری ازم فاصله میگیری و ناخواسته بعضی اوقات
صدام روت بلند میشه اما به خدا عاشقتم و نمیدونم چیکار کنم امیدوارم با بزرگ شدن هر دوتاتون بازم
آرامش به خونه ما برگرده عزیزم