نیکا 36)اربعین)
روزهای غم انگیز محرم و صفر داره تمام میشه و من با تمام وجودم غم و غصه رو تو این ماهها احساس
کردم اربعین رو به همه شما خاله ها تسلیت میگم و دعاهاتون ایشالا مستجاب بشه الهی به حق این
روزها هر کی مریض داره خود صاحب این روزها شفا بده الهی امین
اربعین امسال هم مثل سالهای پیش رسید و خدارو صد هزار مرتبه شکر سالم بودم تونستم نذرم روبدم
اما با این تفاوت که گل دخترم هدیه خود آقا هم تو مراسم نذریمون حضور داشت الهی به حق همین
نذری دادنها خدا تنتو سالم نگه داره دخترم
هفته گذشته سهشنبه شب عمه لیلا و عمو عباس و الناز و ساناز جون دختر عمه های نیکا اومدن
مشهد آخه از روز دهم نیکارو ندیده بودنوقتی دیدنت میگفتن واییییی چقدر بزرگ شدی
تا اربعین اینجا بودن و کلی با نیکا بازی کردن و عمه همش میخواست تو رو هلوپی بخوره
روز اربعین جای همه خالی ناهار چلو قیمه دادیم دست مادربزرگ نیکا درد نکنه زحمتشو کشیدن که
بسیار خوشمزه شده بود
از احوالات دخمل گلم بگم که ماشالا هزار الله هر روز داره شیرین تر میشه واسه من و بابا جون بغل وا
میکنه غذارو خیلی دوست داره اما قطره اهن رو بالا میاره
دیگه دوست نداره شب تو گهواره اش بخوابه و مجبوریم تختشو بیاریم تو اتاق خودمون
وقتی داره شیر میخوره دستهای خوشگل برفیشو میزاره رو لبهای من و تا بوسشون نکنم بر نمیداره
الهی فدات بشم که همه رو عاشق خودت کردی گل دخملم
احتمال زیاد امسال عید بریم تهران و از اونجا بریم ویلا عمه اینا اصلا باورنم نیمیشه عید هم داره از راه
میرسه
نیکا جونم دیگه راحت توی روورئک میشینه و بازی میکنه
هفته قبل همراه عمع ایتا رفتیم الماس شرق و اینقده خوشملت کردم که هر کی رد میشد زیر لب
ماشالا میگفت
شما خانم هم توی کالسکه نشسته بودی و به همه لبخند میزدی اما بعد 1 ساعت همه رو
عاصی کردی و مجبور شدم با بابا جون برگردم خونه
بوسسسسسسس زیاد برای عشق مامان