نیکا 60
تو تمام این روزها فکر اینکه یه لحظه دخترکم از من دور باشه طوری ما رو ناراحت و غمگین میکنه که حالا حالا فکر خیلی تفریحات رو و سر کار رفتن رو از ذهنم عبور نمیدم
از وقتی اومدیم تهران چون اینجا تمام اقوام هستن من هر وقت بخوام شما رو پیش مامانی میزارم و میرم اما نمیدونی تو همون چند ساعت چقدر دلتنگ بوییدنت و بوسیدن و لمس کردنت هستم گلم
دیروز خونه عمه جون شام همه دعوت بودیم و ما هم طبق معمول (البته این کارو خاله سمیرا مد کرد) برای اینکه شما اذیت نشی 7 صبح همراه بابا رفتیم خونه عمه اینا
همین که رسیدیم شما تا الناز و ساناز (دختر عمه ها) رو دیدی که داشتن میرفتنمدرسه چنان ذوق زده شدی که بلند بلند جیغ میزدی نینی نینی
قبونت برم اما نینی ها رفتن مدرسه و نیکا هم که چند ماهی بود خونه عمه نرفته بود شروع کرد به گشت ردن و وارسی کردن خونه عمه
قربونت برم سر صبحی هی به عمه میگفتی نانای بزاره که من هی میگفتم نمیشه آخه عمو خوابه قبول نمیکردی که یه دفعه ساعت خونه عمه که هر 1 ساعت زنگ میزنه شروع به زدن کرد و شما هم تند تند نانای میکردی همه مرده بودیم از خنده
قربونت برم که با حداقل امکانات به خودت هیجان میدی
ساعت 9 تا 11 خوابیدی و و قتی بیدار شدی آفتاب خوبی بود و منم از فرصت استفاده کردم و حاضر شدیم رفتیم پارک روبروی خونه عمه
شما خیلی خوشحالی میکردی یه نیم ساعتی بازی کردیم و فقط آخر سری با دیدن یه پیشی بی ادب کلی گریه کردی عزیزم
عزیزم از دیروز هم کلمه اتیش رو خیلی ناز میگی و وقتی میگم نیکا اتیش رو چیکار کنیم تنتد تند فوت میکنی قربونت برمممممممممممممممممم
ساعت 4 با بابا جون قرار خرید داشتیم و من شما رو سپردم به عمه و مامانی و خودم یواشی در رفتیم
تو شهر وند که بودیم هر نینی که میدیدم تو ماشین سبد دار نشسته کلی یادت میکردیم و سهمت شد یه عالمه قابلمه های خوشکل با عکس دختر توت فرنگی
خیلی دلواپست بودم ساعت 9 رسیدیم خونه که دیدیم ای دل غافل به گفته مامانی اینقدر دنبال شیر گشتی که بغل مامانی خوابت برده بود
الهییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی خیلی ناراحت شدم کوچولوی نازم
دیگه تا شب از ترس اینکه ترکت کنم ولم نمیکردی دایم دنبال من بودی
امروز هم طی یه عملیات انتحاری همراه خاله سمیرا (نینی ها رو دادیم به اقایون پدر) و رفتیم سینما فیلم من مادر هستم که اینقدر فیلم ناراحت کننده ای بود که همونجا قسم خوردم خیلی مواظب اینده و رفتار گل دخملم باشم عزیزم
شما هم 4 ساعتی با بابا جون بودی و الان هم دوتایی لالا کردی
خیلی دوستون دارمممممممممممممممممممممم
آخه همه دنیای من هستین بوسسسسسسسسسسسسسسسسس
نیکا قبل رفتن به مهمونی در خواب ناز
کوچولو خونه عمه جون
در حال شیطونی
قربون اون چشمات برم منننننننننننننننننن
نیکا اینجا گردنبند الناز رو برداشته بود هر کار میکردم در نمیاورد
پیشی بی ادب دخملی رو ترسونددددددددددددددددد
عزیزمییییییییییییییییییییییییییییی