نیکا 79(روزانه های من و دخملی)
امروز صبح وقتی با نیکا جونم از خواب بیدار شدیم تا ساعت 11 کارهای روزانمون تموم شد و دیدم که بله هوا خیلی عالیه و چی بهتر از اینکه با دخملی بریم پارک و یه خورده هوا بخوریم
طبق معمول نیکا سر لباس پوشیدن کلی منو اذیت کرد و تا لخت میشد فرار میکرد و اینقدر دست به اون ناف بیچاره میزنی تا متورم میشه بعد گریه میکنی
بعد از یه نبرد طولانی با دخملی بلاخره حاضر شدیم و با کالسکه خانمی به سوی پارک حرکت کردیم
طبق معمول کلی هم خوراکی خریدیم که خانمی یهو دیدم صدای گریه اش بلند شده که دیدم بله.... بستنی ها رو رو لباست ریختی خلاصه با همون آب معدنی که داشتی شستمت و رسیدیم پارک
الهی فدات بشم که تا از دور پارک رو میبینی شروع میکنی به جیغ زدن ودست زدن
خلاصه امروز هم مثل روزهای قبل دوست پیدا کردی و بهت کلی خوش گذشت و عرق مامان بیچاره رو خوب در اوردی
موقع برگشتن خدا رو شکر گریه نکردی و فقط سر راه از لوازم تحریر یه خورده خرید کردی که کلی دوسشون داری تا خونه بغلت گرفتی عروسک من
وقتی رسیدیم خونه اینقدر گرسنه بودی که یه پرس ماکارونی رو با سس کچاب نوش جان کردی و هی میگفتی بهبه بهبه بخور عشقم نوش جونت
امروز موقع غذا خوردن بهت گیر ندادم و کاملا لختت کردم و گذاشتم هر طور که راحتی غذاتو بخوری تا بهت بچسبه که ظاهرا هم کلی بهت خوش گذشت فارغ از هر گونه مقرراتی
امروز میخواستم لباسها رو ماشین بریزم که شما کوچولو گیر دادی که من باید لباسها رو بریزم که منم بهت اجازه دادم و شما هم شروع کردی به کار کردن برای مامان الهی فدات بشم عزیزم
حالا در ماشین رو میبندیم
بعدش میریم پودر رو برمیداریم
سپس پودر رو میریزیم
و اینکه گیر 3 پیچ که از هر دو پودر باید ریخته بشه
وحالا تنظیمات
خوب ظاهرا همه چی مرتبه
حالا یه دست برای خودم
دخملی بعد از اینکه خرید هاشو باز کرد برای خودش کلی نقاشی کشید و عاشق مدادش شده بود که صدا میداد
خرید های نیکا به انتخاب خودش
دخملی مشغول نقاشی کشیدن
واین نتیجه زحمات دخترم
فرشته من همیشه بدون منو بابا جون از داشتنت بینهایت خوشحالیم بوسسسسسسسسسسسسسسس
چند روزی میشه که نیکا خانم کابینت سوپری رو کشف کردن و تا چشم مامان رو دور میبینه صندلیشو میاره و طی یه عملیات ضربتی خودش رو به کابینت میرسونه و کورن فلکس ها رو نوش جان میفرمایند
و حالا درش رو باز میکنم
آخ جون باز شددددددددددددددددد
حالا نوش جان میکنم
و بعدش هم حتما خانمی باید در کابینت رو ببنده
قربون برم گل مامان
و بعد هم دخملی با خوردن شیشه شیرش از خستگی خوابش برد
بخواب گل مامان خوب بخواب و تو خوابت فرشته های زیبا رو فقط ببین عزیزم