نیکا 98(کلاس باله)
حدود دو ماهی میشد که دخمل همسایمون هی میگفت من از این هفته میرم کلاس باله اگه
شما میخواین
نیکا رو هم بیارین ثبت نام کنین
منم دیدم نیکا خیلی علاقه به رقص داره بهش گفتم هر وقت دوباره رفتی بگو منم نیکا رو
بیارم بلاخره
بختش باز شد و دیروز رومینا کوچولو گفت ساعت 4 حاضر باشین که بریم
خودم کلی استرس گرفته بودم شما هم یه سره میگفتی مامان دامن تنم کن میخوام برم کلاس نانای
موقع رفتن جیشتون هم رو کردین و رفتیم به سوی کلاس باله
حدود 10 نفری بودن تقریبا از 4 ساله تا 12 ساله
شما هم با دقت نگاهشون میکردی
کلی هم خوشگل شده بودی من کلی بهت افتخار کردم عزیزم
خانم مربی تا شما رو دید گفت خیلی دوستانه میگم این فسقلی هنوز براش حیلی زوده که
بیاد و خلاصه
قرار شد فقط همون روز بمونی خانمی
وقتی مربی تون گفت تشک ها رو بیارین با یه ذوقی برای خودت میاوردی و به هیچ کس
هم اجازه
کمک نمیدادی
20 دقیقه اول خیلی دخمل خوبی بودی و نهایت سعیتو میکردی که حرکتها رو بری اماااااااااااااااااااااااااا
وقتی که دیگه همه چیز برات تکراری شد شروع کردی به بهم زدن کلاس
وایییییییییییییییییییی هی
میرفتی به رومینای بیچاره گیر میدادی
هی وسط کلاس قر میدادی
هی تشک ها رو بهم میریختی
خلاصه عزیزم اخرش خانم مربی صبرش لبریز شد و گفت نیکا از کلاس اخراجی یهو
بغض کردی
وامدی طرف منو گفتی میخوام برقصم
دوباره خانم مربی دلش سوخت و گفت پس یه گوشه اروم نانای کن
تو همین اوضاع و احوال بودیم که یهو نیکا خانم وسط کلاس رقص جیش کردننننننننننننننننننننننننننننن
وای منو میگی از خجالت نمیتونستم بلند بشم خودتم انگار خجالت میکشیدی هی میگفتی مامان جورابم
خیس شد وایییییییییییییی که خدا میدونه چه حالی داشتم وقتی مربیه فهمید کلی خندید و گفت ای شیطون
ناقلا از اولش هم میخواستی کلاس منو خراب کنی و بهم گفت دخترتون خیلی باهوشه اما این کلاس
هنوز براش معنی نداره و تاکید کرد یا شنا بری یا ژیمناستیک
احتمالا از عید به بعد ببرمت استخر خانمی اینم از روز پر حادثه ما
وقتی اومدیم خونه هم از خستگی ساعت 8 خوابیدی گل مامان