نیکا 122
نویان عزیزم 7 ماهگیت مبارک
نیکای خوشگلم ۳۷ ماهگیت مبارک
دیگه پست گذاشتن تو این خونه هم برای من شده یه رویا
تا حالا 3 تا پست دارم که همین طوری بلاتکلیف تو قسمت موقت جا خوش کردن و
وقت نمیکنم از اونجا بیارمشون بیرون
بریم سر اصل مطلب این روزهای نی نی های من
از نویان بگم که فوق العاده کنجکاو و شیطون شده و ماشالا اصلا یه جا بند نمیشه
من که دیگه کم آوردم برعکس نیکا اصلا روروک رو دوست نداره و همش جیغ میزنه
که نشینه و میخواد سینه خیز بره و شیطونی کنه
خدا رو شکر از وضعیت غذا خوردنش فوق العاده راضی هستم و بر عکس بازم از
نیکا خوش خوراک تره
تا وقتی بهش غذا بدیم کلی سر براه میشه اما وای به روزی که دست هر کدوم از ما
چیزی باشه و نویان بی نصیب باشه فقط گریه میکنه
الهی فدات بشم روز به روز بانمک تر میشی و نیکا هم از حسادت هاش کم شده و
باهات بازی میکنه
وقتهایی که من کار دارم نویان رو میزارم تو روروک و میبرمش تو اتاق نیکا و بهش
میگم مامان مواظبش هستی دختر قشنگم هم نقش مامان سمانه رو به خوبی اجرا میکنه
بهش میگه عزیزم غذا میخوای؟
عزیزم جیش کردی؟
عزیزم دلت درد میکنه؟
منم تو آشپزخونه میمیرم از خنده
الهی من فدای جفتتون بشم عسلای مامان
نیکا چند وقتی که بدجور ناخن میخوره این کارش خیلی رو اعصابمونه هر چی هم
میگم نکن بد تر لج میکنی
با مشاور صحبت کردم میگه اینا همش مال استرسه فقط بیمحلی کنین
چند روز پیش از پیش مغازه اسباب بازی فروشی رد میشدیم چشمت افتاد به baby که
تو شبکه پرشین تون تبلیغ میکنه گفتی من اینو میخوام
بهت گفتم اگه ناخن نخوری برات میخرم یهو بهم نگاه کردی گفتی عزیزم چشم
منو میگی کلی بغض کردم
به بابا گفتم سر راه میای براش بخر بگو جایزته که از نویان مراقبت میکنی
وقتی رفتیم خونه گفتی وایبر بیار میخوام با داود حرف یزنم
یهو زدی رو میکروفن و بهش گفتی بابا عزیزم لطفا یه baby میخری من همین طور فقط نگاهش میکردم
همش لب پنجره منتظر بودی بابا بیاد
تا زنگ زد مثل فشفشه دویدی رفتی تو پارکینگ استقبالش
منم از بالا نگات میکردم بهش گفتی عزیزم سلام baby خریدی
بعدش با هم اومدین بالا
بیچاره داود میگفت کاش همیشه اینطوری میومد استقبالم
وای دیگه مگه این بیچاره رو ول میکنی
یا پوشکش میکنی یا رو توالت فرنگی مینشونیش
یه سره هم بهش شیر خشک میدی
دیشب هم تو گهواره خوابوندیش امروز هم با خودت بردیش حمام
الهی من فدات بشم مامان کوچولو
چکاب ماهیانه نویان:
وزن:۸:۵۵۰
قد:۶۸
دورسر:۴۵
نویان شیطونم در پی کشفیاتش
اصلا ول کن این سطل نمیشی
رفتی مهمونی اتاق خواهر جونت
عزیزمی
باغ خاله جون ندا اینجا هم رفتی قاطی آقایون نشستی تو تراس
تو ویلا هم دخملی ها با هم بازی میکردن تو عشق مامان با خودت تنها بازی میکردی
اینم جایزه دخترم
نمیدونم چرا خودت اتاق داری بازم همش جلو تلوزیونی
اینجا هم نینی تو بردی حمام و کلی تمیزش کردی عروسکم
قربون جفتتون برم من
با اینکه از کله صبح بیدار میشم و عین یه ماشین کوکی تا 1 شب دنبال شماهام ولی همیشه خدارو به خاطر داشتنتون شکر میکنم عزیزای من
چند روز پیش که با دوستهای وبلاگیمون رفته بودیم پارک آب و آتش موقع برگشتن
نویان روهم برداشتیم داشتیم میومدیم خونه که شما طبق معمول شروع به لجبازی
کردی و نذاشتی نویان تو صندلیش بشینه
نویان هم تو بغل من صندلی جلو بود چند روزی هست که دست دسی یاد گرفته و شما
داشتی اهنگ محبوبش رو میخوندی و نویان هم دست میزد یه لحظه حواس بابا رفت به
نویان و تو ترافیک بودیم که یه پیر مرد کم عقل زد رو ترمز و هم زمان چند تا ماشین
به هم زدن شدت ضربه اینقدر زیاد بود که نویان از دستم پرت شد و سرش محکم به
دستگیره در خورد
الهی بمیرم غش کرد از گریه خودتم ترسیده بودی و همش میگفتی مامان نویان بزار تو
صندلیش بشینه
خدا خیلی بهمون رحم کرد خدا رو شکر جاش نموند