نیکا 4(هفته 27)
سلام مامانهای گل وگلابم.
من از بابت این همه تاخیر واقعا متاسفم
بله طبق گزارش قبلی که دادم من ۶ فروردین برگشتم خونمون و تنها سرگرمیم اینترنت و ارتباط با شما مامانهای عزیز بود که ناگهان یکی از قطعات کامپیوتر بنده سوخت و من موندمو نینی جون و تنهایی.بابای نیکا که از صبح تا شب سر کار بود و هر چی التماس میکردم هی میگفت چشم خانمم فردا درستش میکنم .خلاصه فردا همون و تموم شدن فروردین همون .امروز طی یه عملیات بلاخره بابایی تسلیم شد و ما در خدمت شما هستیم .از بعد عید تا الان تقریبا ۱.۵ کیلو اضافه کردم و هفته پیش که دکتر بودم گفت وزنت خوبه کلا از اول بارداریم ۳.۵ کیلو اضافه کردم و از این بابت خوشحالم .همه چی نینی جونم نرمال بود و دوباره آزمایش دادم که دیگه مطمئن بشم واسه آمپول رگام که ایشالا ۱۰ اردیبهشت بزنم.دخملم این روزها خیلی تکون میخوره.هفته آینده هم هر دو تا مامان جونی ها میان مشهد واسه خرید سیسمونی و مامان بابایی واسه نیکا جون پتو اسپانیایی و یه پتو نوجوان هم سوغاتی خریده .دستش درد نکنه.دخمل قشنگم بیصبرانه منتظر به دنیا اومدنت هستیم.
پی نوشت:نیکا جان بدون که هر صبح که از خواب پا میشم تا شب ذکرم فقط اینه خدا یه دخمل سالم و صالح بهمون بده .