نیکا6(هفته 30)
سلام مامانهی عزیز.امیدوارم حال همه نینی ها دنیا اومده و تو راهی خوف باشه.از احوالات خودم و نیکا جون واستون بگم.
تو این مدت که غیبت داشتم گفتم که قراره واسمون مهمون بیاد.همون چهارشنبه مامان جونیها رسیدن و 5 شنبه رفتیم برا خرید سیسمونی .وای نیکا جونم با خاله نانا اینقد چیزهای خوشمل واسه شما دخترا خریدیم .هی ذوق میکردیم .مامان جونی هم هی میگفت لباس زیاد نخرید مگه ما گوش میدادیم
.از ساعت 5 تا 9 یه سره راه رفتیم.خیلی خوش گذشت.روز بعد هم پرده اتاقتو دایی جون واسمون نصبید و اتاقتو چیدیم
فقط یه سری چیزهای تزئینی اتاقت مونده گلم .هر وقت کامل شد عکساتو واسه خاله ها میذارم.این هفته دوشنبه وقت دکتر داشتم با اینکه تو ماه هشت رفتم اما در کل 5 کیلو اضافه وزن داشتم .دکتر که میگفت دخملت طبیعیه اما من میترسم خاله ها نکنه نینی رشد نکنه.یه کار اشتباه کردم وزنه خریدم هی تند تند خودمو وزن میکنم استرس میگیرم.موقع بارداری 60 بودم .2 کیلو تو ماههای اول کم کردم الان 64.600 هستم .هر روز واسه اینکه نینی جونم زردی نگیره عرق کاسنی میخورم اما حالمو بد میکنه .تنگی نفسم هم زیاد شده .آمپول رگام هم زدم.وای خاله ها پس کی این دوماه تموم میشه نینی جونم بیاد تو بغلم.برای فرناز جون مامان ملینا خیلی دعا میکنم که نینی سالم باشه.این عسک اتاق دخملمه .البته هنوز کامل نشده.کمدش هم دیده نمیشه
پی نوشت:دختر نازم نیکا .نمیدونی این روزها چقدر خوابیدم واسم مشکل شده .از ترس این که بند نافت نپیچه همش این ور و اون ور میشم .خدا نگهدارت باشه نازنین مامان