نیکا 75
سلام سلام صد تا سلام به خوشبویی بوی بهار
چند روز پیش دایی و زندایی نیکا به مناسبت تولد آرشیدا کوچولو مراسمی گرفته بودن و گوسفندی قربانی کردن که متاسفانه ما نتونستیم بریم و از همینجا روی ماه آرشیدا کوچولو 5 ماهه رو میبوسم عزیز عمه دوستت داریم
دختر گلم این روزها در حالی میگذره که شما کم کم داری با محیط اطرافت ارتباط برقرار میکنی و وقتی میبینی مامان تو اشپزخونه کار داره دیگه گیر 3 پیچ به کابینتها و ماشین لباسشویی و ظرفشویی نمیدی خودت میری تو اتاقت و با اسباب بازی هات سرگرم میشی واسه عروسکهات حرف میزنی و گاهی وقتها که دزدکی نگاهت میکنم میبینم داری بهشون غذا میدی یا رو پاهات خوابوندیشون و بهشون میگی پیش پیش یعنی بخوابین عزیزمممممممممممممممممممممم وقتی میبینم این طور با تنهاییهات کنار میای غرق لذتم میکنی گل مامان
هفته پیش عمه جون برای شما یه چادر بازی هدیه اوردن که دستشون درد نکنه اولش برات خیلی جالب بود به همه جاش سرک میکشیدی وتوش میخوابیدی و بازی میکردی و حتی همش از من و بابا میخواستی که بریم توش و باهات بازی کنیم و وقتی که باهات میومدیم توش کلی ذوق زده میشدی عزیزم
اما این هم مثل بقیه اسباب بازی هات فقط 2 روزی برات جالب بود از روز سوم دیدم که نگاهم بهش نمیکنی جمعش کردم تا بزرگ تر بشی بعدا بازی کنی خانمی شیطون من
دیروز دیدم هوا خیلی خوبه و با دخملی راهی پارک همیشگیمون شدیم و 1 ساعتی اونجا ورجه ورجه کردی مثل همیشه تمام بچه ها رو به وجد اورده بودی همه میگفتن براش اسفنددود کنین خیلی بامزهس
دیگه تاب و سرسره برات خیلی آسون شده و با سرعت نور میری سوار میشی
امان از تقلید
این دخمل کوچولو از تو خوشش اومده بود و همش مواطبت بود عزیزممممممممممم
موقع برگشتن ماهی قرمز میفروختن که دیدم خوشت اومده به بابا گفتم گفتش برات میخره و قتی اومدیم خونه طبق معمول لباسها اول رفتن تو ماشین لباسشویی و بعدش با هم رفتیم حمام و شما از خستگی 4 ساعت تمام خوابیدی
وقتی بابا جون اومد رفتیم بیرون و برای شما 2 تا ماهیی خوشمل خریدیمو کلی ذوق میکردی و امروز مامان رو کشتی بس که به بهانه های مختلف میرفتی پیش ماهی ها و اگر من سر نمیرسیدم تا الان معلوم نیست چی به سر طفلکی ها اورده بودی
اول ماهیی ها رو گذاشتیم روی اپن اما از دست شما در هیچ کجا در امان نبودن
ای ناقلا هی داری نزدیک تر میشی
آخر سر جاشو عوض کردم و ثانیه ای نکشید که......
قربونت برم خوشحالم که امسال معنی ماهی قرمز شب عید رو میفهمی و بیصبرانه منتطرم تا همرا تو کوچولو سال نو رو پای سفره هفت سین شروع کنم بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسس
امشب خیلی من و بابا رو اذیت کردی به همه چیز دست میزدی و واقعا کلافمون کردی مامان جون اخر سر مجبورم کردی که سرت داد بزنم مامان جونم ازت معذرت میخوام خیلی گریه کردی منو ببخش مجبور شدم