ثمره عشقمون نیکا ثمره عشقمون نیکا ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره
ثمره عشقمون نویان ثمره عشقمون نویان ، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره
پیمان عشقمونپیمان عشقمون، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

نیکا و نویان جوجه های نارنجی ما

نیکا 80

1392/1/26 16:56
نویسنده : مامان سمانه
1,248 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از اینکه از مسافرت برگشتیم حالا نوبت دید و بازدید نوروزی بود که به اتفاق نیکا خانم بریم که امسال با وجود اینکه شما خیلی شیطون شدی این مرحله از به جا اوردن سنت ما کار خیلی سختی بود .

جمعه هفته پیش رفتیم خونه خاله جون سمیرا که تا رفتیم و چشم شما به کیانا کوچولو افتاد شروع کردین به شیطنت و همش شیرینی وشکلات ها رو حیفو میل میکردین

تو این هفته پر ماجرا من بیچاره که چیزی از مهمونی ها نمیفهمیدم چون همش باید شما رو کنترل میکردم

توی 1 ماه اخیر علاقه فراوونی به شکلات پیدا کردی و کلی اعصا ب من سر همین قضیه داغونه

سه شنب هم خونه عمه لیلا دعوت بودیم که همزمان شد با تولد دخمل عمه کوچکتر که به همین مناسبت یه کیک خریدیم و بردیم برای ساناز شما هم کلی ذوق میکردی و همش میگفتی کیک . تولد.شمع بعد جیغ میزنی قربونت برم دیگه معنی تولد رو خوب میفهمی.خونه عمه دیگه زیاد کنترلت نمیکردم اخه وقتی با ساناز باشی دیگه دلواپست نیستم چون خیلی مواظب شماس.

نیکا وبابایی

++

نیکا و ساناز کوچولو

++

++

نیکا و الناز دختر عمه

++

نیکا خونه عمو جون

++

در حال خوردن شکلات

++

این ارگ قدیمی هم برای امیر حسین پسر عموی نیکا بود که با کنجکاوی داشت کشفش میکرد

++

5 شنبه هم رفتیم خونه عمو داریوش که اونجا هم خیلی بهت خوش گذشت و البته کلی شیطونی کردی و 10 تا شکلات خوردی و لب به شامت نزدی و من از این بابت خیلی ناراحت بودم نمیدونم با این قضیه شکلات چطوری باید کنار بیام خانمی

امروز بعداز 6 ماه بلاخره دل رو به دریا زدم و بردمت پیش فوق تخصص کودکان برای چکاب کلی اخه هنوز هم به خاطر وزن کمت نگرانم عزیزم

وقتی وارد مطب دکتر شدی کلی از دیدن نینی ها ذوق کردی و اما کم کم حوصله ات سر رفت و هی میگفتی پاشو ددر بریم.خلاصه وقتی نوبتمون شد اول رفتی از روز میز اقای دکتر 2 تا شکلات برداشتی و بعدش اقای دکتر میخواست معاینه تون بکنه اینقدر ترسیدی که کلی عرق به تنت نشسته بودی و جیغ میزدی

خلاصه اینکه اقای دکتر هم وزن کم شما رو تایید کردو کلی آزمایش داد که خیالمون بابت کم خونی راحت بشه خیلی ترسیدم .نمیخوام اذیت بشی از الان برای 5 شنبه ماتم گرفتم گلم .بخدا فقط به خاطر سلامتی شماس که حاضرم تن به این کار بدم و گرنه هیچ مادری حاضر نیست خار به پای نینیش بره عزیزم

گل مامان 21 ماهگیت هم 15 فروزدین بود که نشد برات پست جدا بزارم .هفته پیش هم سفارش 80 پست وبلاگت رودادیم که بیصبرانه منتطر رسیدنش هستم خانمی.

امسال هم عیدی های زیادی گرفتی اما بیشترش نقدی و غیر نقدی با هم بود منم صرفا به خاطر اینکه یادگاری بمونه برات میزارمشون عزیزم

عیدی های غیر نقدی

عیدی مامانی(مامان داود) به همراه پول نقد

++

عیدی عمو داریوش

++

عیدی خاله جون سمیرا به همراه پول نقد

++

بقیه عیدی ها هم جمعا شد  ١٦٠ تومن که دست همگی درد نکنه و ربع سکه بابا جون داود.

امشب خیلی هوس جگر کردیم و برای همین تو این شلوغی رفتیم فلکه 4 تهرانپارس و قتی میخواستیم بریم داخا دیدیم خیلی شلوغه اما کسی رو راه نمیدن و وقتی خواستیم بریم تو تازه متوجه شدیم که فیلمبرداریه.اینم شانس ما بود هوس جگر کردیم و بعدش کلی ضایع شدیم و قتی داخل رو نگاه کردم دیدم بله آقای نیما و ناصر افشار تو فیلم بودن و اسم فیلم رو دیگه نپرسیدیم خلاصه مجبوری رفتیم یه جیگرکی دیگه شما که اصلا لب نزدیو از صبح هم یه خرده اب ریزش بینی داشتی و سط شام بودیم که با صدای گریه شما دیگه نفهمیدم چی شد که بله وقتی داشتی با خانم میز بغلی میخندیدی پات سر خورد و افتادی پایین واییییییییییییییی خدا خیل بهمون رحم کرد که سرت به پایه اهنی میز نخورد .خیلی ناراحت شدیم اینم از شام امشب الهی مامان بمیره که اینقدر اشک ریختی تا تو بغلم خوابت برد.دوستت دارم خیلییییییییییییییییییییییییی

نیکا چند وقتیه که پتو شو سرش میکنه و میگه خانم یعنی من خانم هستم و

بعدش عین روح سرگردان تو خونه نصف شب راه میافته الهی مامان فدای فیگورت بره گل مامان

++

دیروز اصلا میلی به غذا نداشتی و همش شیر خوردی خیلی برات غصه خوردم دیشب هم باز تو خواب بینیت کیپ شده بود و صبح که میخواستم بهت دارو بدم کلی اشک ریختی اما بعدش فکر کنم استامینیفون اثر کرد تا ساعت 11 بعد از خوردن یه شیشه شیر ولرم خوابیدی و برای صبحانه یه تخم مرغ عسلی رو با کیف خوردی

برای نهارت هم همه چیز تازه خرید کردم و برات یه سوپ رشته و مرغ خیلی خوشمزه درست کردم که خدا رو شکر به تلافی دیروز کامل خوردی عزیزم

نمیدونی وقتی روزهایی که با اشتها غذاتو میخوری من و بابا چقدر خوشحال میشیم عزیزم

اینم سوپ مامانپز

++

تقریبا دیگه تمام کلمات 2 و 3 بخشی رو به راحتی میگی و دیروز هم وقتی تو حال خودت بودی شعر تاب تاب عباسی رو میخوندی .کفشدوزک رو خیلی ناز میگی و صدای حیوانات رو خیلی خوشمل برای مامان میگی.بوسسسسسسسسس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

مامان آوا
26 فروردین 92 2:34
عزززیزززمی با اون نگاه شیرینت


قربونت عزیزم
فرناز/ مامان ریحانه
5 اردیبهشت 92 1:14
قربونت برم دخملی
من همیشه با دیدن عکسای قشنگت ذوق می کنم مخصوصا به خاطر تل و گیره های خوشگلت
که ریحانه هرگز نمیذاره سرش بزنم
خصوصی


قربونت برم فرناز جون تو همیشه به ما لطف داری عزیزم
فرناز/ مامان ریحانه
7 اردیبهشت 92 16:15
بیا پشت صحنه کارت دارم