نیکا9(هفته 32)
احساس میکنم ساعت اصلا نمیخواد تکون بخوره .هرچی به تاریخ دنیا اومدنت نزدیک میشم زمان واسم کندتر میگذره خانمی.یه هفته ای هست که هر طور که میشینم تمام عضلاتم میگیره و وقتی میخوام بلند بشم حداقل 3 دقیقه طول میکشه.اکثر شبها بیدارم هم ازکرفتگی عضلات کمرم هم از استرس برای دیدن تو.عسلکم
این روزها سکسکه هاتم بشتر شده .من که کلی میخندم وقتی سکسکه میکنی قربون خدا برم که چیزهاییی افریده که از درک ماخارجه
این هفته هفته مادره.صلا باورم نمیشه که منم دارم مامان میشم یه مامان 24 ساله کوچیک.از خدا ممنونم که این موهبت الهی رو نصیبم کرد.همینجا از تمام مادرهای دنیا قدر دانی میکنم و دست مامانها رو میبوسم.
از همینجا به مامان گلم میگم که چقدر دوسش دارم چقدر ممنونشم.
دختر گلم امید به روزی که وقتی اینارو میخونی بدونی که محبت مادر بیدریغه.
این هفته وقت دکتر تیروئید دارم و باز بعد 3 ماه ازمایش.اخه مامان جونت کم کاری تیروئید داره هر 3 ماه باید ازمایش بده جونم.عسل قشنگ تا چند روز دیگه عسک وسایلاتو واسه خاله ها میزارم .بوسس بوس