نیکا 91(از پوشک گرفتن)
خیلی وقته دیگه به خاطر تغییرات جدیدی که تو خونه ما پیش اومده کمتر وقت
میکنم خاطرات شما رو ثبت میکنم
اما عزیزم تا جاییی که بتونم خاطرات شما رو مینویسم و امیدوارم از دست من
دلخور نباشی
3 روز تعطیلات رو قرار بود اول همراه عمو و عمه بریم تنکابن ویلا عمه که بنا به
دلایلی نشد و از این بابت خیلی شرمنده تو هستم عزیزم که کلی بهت وعده و
وعید دادم خانمی برای همین چون پیش بینی کردیم که حتما جاده ها شلوغ
میشه برای روز عید با خاله جون سمیرا قرار پیک نیک برای فشم گذاشتیم
صبح جمعه ساعت 8.30 راه افتادیم و حدودا 10 یه جای خلوت و دنج پیدا کردیم
شما و کیانا کوچولو هم کلی بازی کردین و بهتون خوش گذشت و اما چند
ساعت بعد چون گرسنتون شد کلی جیغ و هوار راه انداختین و افتادین رو دنده
و لجو لجبازی و اصلا نشد یه عکس درست درمون بگیریم و اینقدر غر غر کردین
که نه هندونه رو نوش جان کردیم و نه بلال و اتیش گداشتیم ساعت 4 راهی
تهران پر از دود شدیمو با خاله عهد کردیم تا شماها عاقل نشیم باهاتون پیک نیک نریم
خلاصه اینم از روز تعطیل ما
1 ماهی میشه که همسایه طبقه بالایی ما عوض شدن و یه دختر 9 ساله به
اسم رومینا دارن دختر خیلی خوبی و تقریبا هر روز میاد باهات بازی میکنه و
شما هم از تنهایی در میای
چون شما هر روز تمام اسباب بازیهاتو بی دریغ بهش میدی اونم زحمت کشید
و این فیل رو برات اورد و شما هم اسمش رو گذاشتی الفی و خیلی دوسش
داری عزیزم
چند روز پیش دیدم تو اتاقت هستی و ساکتی خیلی شک کردم و فهمیدم باز مشغول یه کاری هستی تا اومدم تو اتاق با این صحنه مواجه شدم شیطون من
تا منو دیدی گفتی من آرایشگاهم موهامو کوتاه میکنم
منو میگی همین طوری نگات میکردم اصلا نمیدونم این کار خطرناک رو کجا یاد گرفتی قلقل مامان
بگذریم ... هفته گذشته خاله جون سمیه زنگ زد و گفت برای یه کار اداری باید
1 شنبه تهران باشه و اگه عمو پویا راضی بشه 2 قلو ها رو هم میارن
روز 5 شنبه خاله با دو قلو ها اومدن و 2 روزی رفتن خونه خاله سمیرا از
شنبه تا 2 شنبه هم اومدن خونه ما .وای که وقتی به هم افتادین 3 تایی چه کردین یه دقیقه بازی یه دقیقه سر اسباب بازی های بی ارزش دعوا بود
خلاصه با همه این حرفها از اومدنشون خوشحال شدیم و نیکا جون هم خدارو شکر اسباب بازی هاشو بهشون میداد
دختر گلم از امروز 28 مرداد رسما دوره آموزشی توالت رفتن رو شروع کردیم یه
قصری خوشگل که خاله سمیه زحمتشو کشید و شما کلی باهاش ذوق کردی
از صبح شورت اموزشی پوشیدی و هر 1 ساعت میریم دستشویی و خدا رو شکر فعلا پروژه رو خوب شروع کردی خانمی
دوست دارم هوار تااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
این هم اولین موفقیت شما
دخملی ما تازه یاد روزهای نوزادیش افتاده
دختر گلم این روزها موقع کشیدن نقاشی شعر چشم چشم دو ابرو رو میخونه
و یه سر خوشگل یعنی یه دایره کامل با چشم و ابرو دست میکشی خانمی
خوشحلم که اینقدر پیشرفت داری
2 هفته ای هست دیگه به من گیر نمیدی و تمام روز تو اتاقت با اسباب بازی
هات سر گرمی
شعر جوجه طلایی و تبلیغ مایه دستشویی آ ب ث رو کامل میخونی وخیلی
دوسشون داری
عزیز دلمییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
هفته پیش دستت خیلی آروم خورد به گلدون و کلی گریه زاری کردی که دستم اوخ شده
بابا هم طبق معمول کلی نازتو کشیدو با یه باند کشی دستتو بست و شما هم دیگه باورت شده بود که دستت اوخ شده و یه ساعتی بی حرکت نشسته بودی
یه دفعه اومدی سمت من و بهم گفتی مامان دستت اوخ شده و من گفتم نه عزیزم یهم در گوش من آروم گفتی مامان بگو دستم اوخ شده تا بابا بوست کنه واییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی ما رو میگییی.........
خدایا تو وروجک چه قدر شیطون شدی ........