ثمره عشقمون نیکا ثمره عشقمون نیکا ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره
ثمره عشقمون نویان ثمره عشقمون نویان ، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره
پیمان عشقمونپیمان عشقمون، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره

نیکا و نویان جوجه های نارنجی ما

نیکا 66

حدودا ١ هفته ای بود بعد واکسنت که بی اشتها و لجباز شده بودی و تقریبا هیچی نمیخوردی هر چیزی هم که برات میزاشتم کاملا ظرفش رو خالی میکردی رو میز خیلی باهات دعوا میکردم که داری لجبازی میکنی .الهی بمیرم برات مامان ببخشید که سرت داد زدم و دعوات میکردم اخه ناراحت بودم غذا نمیخوردی.دیروز دیدم جفت لپ هات قرمز شده اولش شک کردم گفتم شاید اوریون باشه باز یادم اومد که واکسن شو زدیم که به زور دهنت کوچیکتو باز کردم که دیدم ای دل غافل ٣ تا مروارید تو دهنت در اومده قربونت برم مامان منو ببخش که دیر متوجه شدم و به خاطر غذا نخوردنت دعوات کردم بوسسسسسسسسسسس هفته پیش هم طرح بینایی سنجی کودکان ١ تا ٤ سال بود که بردمت و خداروشکر چشمهای خوشگلت سا...
26 دی 1391

نیکا 65

خداروشکر امسال هم سالم بودیم و روز اربعین نذری مامانی رو خوردیم و خودمونو تا سال بعد بیمه کردیم کوچولوی قشنگم رو هم بردم سر دیگ برنج و از خدای مهربون سلامتیش رو خواستار شدم دختر گلم امیدوارم همیشه به این مسایل اهمیت بدی و بدونی که ما همیشه به این مراسم ها معتقد بودیم و هستیم گل دخملی روز اربعین حسابی با دختر عمه ها و پسر عموها بازی کرد و خداروشکر که تنت سالمه و شیطنت میکنی درس و تمرین کارت های بن بن بن هم همچنان به قوت خودش باقیه و شما کفش وگوش و چشم رو هم یاد گرفتی عزیزترینم   فقط هم یه بار تمام کارت ها رو اسم میبری و بار دوم دیگه حوصله نداری و فرار میکنی از روز بعد احساس کردم باز داری سرما میخوری و بله آ...
20 دی 1391

نیکا 64(18 ماهگی)

  ماهگیت مبارک عزیزم قند عسلم  روز 15 دی ماه 18 ماهت تموم میشه و تمام استرس و دلهره من هم شروع شده بابت واکسنت اینقدر این چند وقته بابت واکسنهایی که از هند اورده شده و بچه های بیگناه رو دچار هزار درد  بی درمان کرده که پای رفتن به مرکز بهداشت رو ندارم به خاطر این پست 18 ماهگیت رو زود گذاشتم که روز اربعین طبق عادت و خواسته هر سالمون غذای نذری میدیم و سرمون شلوغه واسه همین گفتم شاید وقت نشه بزرگ شدنت رو تبریک بگم عزیز دلم زبونت خیلی نسبت به ماه گذشته باز شده و تقریبا هر چی ما میگیم تکرار میکنی 15 تا از کارت های بن بن بن رو راحت میگی و هر شب که کنار بابا  میشینی تا کارت ها رو تمرین کن...
10 دی 1391

نیکا (62)

عزیز دلم خوشحالم که امسال هم یلدا خوبی همراه خونواده 3 نفره خوشبختمون به شادی گذشت و از ساعت8 تا 12 هم به همراه عمه اینا و عمو اینا منزل مامانی مهربون شما سپری کردیم با این تفاوت که امسال شما بزرگتر و البته شیطون تر شدی و شده بودی نقل مجلس دیشب ما اصلا نذاشتی ازت عکس بگیرم و تا رسیدیم لباسهاتو در آوردی و کلی مامان رو  حرص دادی قربونت برم خوشحالم که تنت سالمه و یه دنیا خوشحالم که خداوند فرشته ای  چون تورو به ما داد . بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس فقط این یه دونه رو به زور تونستم بگیرم که البته نشد پیش میز وایستی   اینم نیکا در یلدا 90(یادش بخیر خونه مشهد) ...
2 دی 1391

نیکا61(دوومین یلدا)

محفل آریاییتان طلایی ، دلهایتان دریایی ، شادیهایتان یلدایی ، پیشاپیش  مبارک باد این شب اهورایی روی گل شما به سرخی انار  پیشاپیش یلدا مبارک ...
29 آذر 1391

نیکا 60

 تو تمام این روزها فکر اینکه یه لحظه دخترکم از من دور باشه طوری ما رو ناراحت و غمگین میکنه که حالا حالا  فکر خیلی تفریحات رو  و سر کار رفتن رو از ذهنم عبور نمیدم از وقتی اومدیم تهران چون اینجا تمام اقوام هستن من هر وقت بخوام شما رو پیش مامانی میزارم و میرم اما نمیدونی تو همون چند ساعت چقدر دلتنگ بوییدنت و بوسیدن و لمس کردنت هستم گلم دیروز خونه عمه جون شام همه دعوت بودیم و ما هم طبق معمول (البته این کارو خاله سمیرا مد کرد) برای اینکه شما اذیت نشی 7 صبح همراه بابا رفتیم خونه عمه اینا همین که رسیدیم شما تا الناز و ساناز (دختر عمه ها) رو دیدی که داشتن میرفتنمدرسه چنان ذوق زده شدی که بلند بلند جیغ میزدی نینی نینی ...
23 آذر 1391

نیکا 59

عسلکم سلام مامان قربونت بره این روزها اینقدر شیرین کاریهات زیاد شده که دلم نمیاد اونهارو ننویسم عزیز دلم دیگه اعضای بدنت رو به خوبی میشناسی و هر کدوم رو که اسم میبریم با علاقه نشون میدی و فعلاپا رو میتونی خوب تلفظ کنی چند روزی هم هست که چند تا کلمه جدید رو میگی مثل عم (عمو و عمه) به پسر خاله و پسرعمو ها که داداش میگی (دادا)بیا بشین بریم هم (بی)اینارو خیلی خوشمل میگی عزیزکم از حیوانات گاو و ببیی و جوجو رو خوب میشناسی چند روزی هم هست که به محض اینکه غذا تو میخوری مسواکت رو میاری میدی مامان تا مروارید های خوشگلتو مسواک بزنه عزیزم از عکسهای کاغذ دیواری اتاقت لذت میبری و چون مامان اسم حیوانات رو به انگلیسی برات گف...
18 آذر 1391

نیکا 58(17 ماهگی)

سلام سلاممممممممممممممممممممم وای خدای من چقدر دلم برای شما خوانواده مجازی خودم و دخملی تنگ شده بودددددددددددددددددددددددد  من 2 ماه رو 15 و 16 ماهگی رو به شما گل دخملی که 15 آذر ماه که 17 ماهتون تموم میشه بهکارم بهر حال پیشاپیش 17 ماهگیت مبارک عزیز ترینم نیکا تو اتاق جدیدش     شرح غیبت 3 ماهه ما خدمت خاله ها مختصر و مفید بگم که ما طی سفرنامه کاری بابابیی نیکا از 4 مهر ماه تا 11 دوباره به تهران اومدیم و قرار شد بابایی سر کار جدیدشون تهران از 1 آبان برن و ما هم چون وقتی برای پیدا کردن خونه نداشتیم به طور ضر بالعجل خونه نقلی  تهران رو که دست ...
15 آذر 1391

نیکا 56(14 ماهگی)

سلام سلام صد تا سلام از اینکه اینهمه تاخیر داشتیم عذر میخوایم   اخه یه هفته قبل عید فطر معلوم شد که بابا جون احتمال 100 درصد کارش  برای تهران درست شده و برای صحبت باید به تهران میرفتیم و همین طور دیدن خونه به طور اتفاقی 22 مرداد رفتیم تهران و یه هفته ای اونجا بودیم دختر گلم 2 تا دندون بالاش هم در اومد و به طور حرفه ای راه افتاد و برای مامانش زندگی  نذاشته 2 روز تعطیلی عید رو هم همراه عمو داریوش اینا رفتیم روستای ییلاقی   آلاشت که خیلی خوش گذشت و هوا هم خیلی سرد بود شما هم کلی تو اون 2 روز اونجا بازی کردی عزیزم این دفعه دخملی با بچه ها خیلی بازی میکرد و کلماتی مثل نینی و توپ ...
29 شهريور 1391